English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2948 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wreckage U لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
hulks U لاشه کشتی
hulls U لاشه کشتی
hull U لاشه کشتی
hulk U لاشه کشتی
wreckage piece U تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
gangplank U سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
gangplanks U سکوب قابل حمل ونقل کشتی و غیره
wrech U شکسته یا خراب شدن کشتی
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caravel U نوعی کشتی یا هواپیما
caravelle U نوعی کشتی یا هواپیما
tie down U مهار هواپیما یا کشتی
ship U کشتی هوایی هواپیما
ships U کشتی هوایی هواپیما
porthole U پنجره کشتی یا هواپیما دریچه
debarkation U پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
cruising speed U سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
portholes U پنجره کشتی یا هواپیما دریچه
pilot U خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted U خلبان هواپیما راننده کشتی
pilots U خلبان هواپیما راننده کشتی
heading U جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
headings U جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
electronic navigation U هدایت هواپیما یا کشتی بادستگاههای الکترونیکی
freight U کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
check port/starboard U جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
compass acceleration error U اشتباه قطب نما در اثر سرعت گرفتن کشتی یا هواپیما
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
to recover a body from the wreckage U بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
debriefing U پسش اطلاعات کسب شده بوسیله کشتی یا هواپیما توجیه و بازپرسی از خلبانان بعد از شناسایی
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
clock code position U سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
faults U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
faulted U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
fault U تابعی که بخشی از برنامه است که علت داده خراب یا قطعه خراب را بیان میکند
ferrets U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
transit bearing U گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
marinate U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinade U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
dud U ترقه خراب هرچیز خراب
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
to bring to nought U خراب کردن
destroy U خراب کردن
to do for U خراب کردن
bungled U خراب کردن
to cut up U خراب کردن
amortize U خراب کردن
bungling U خراب کردن
bungles U خراب کردن
go to pot <idiom> U خراب کردن
to break down U خراب کردن
bungle U خراب کردن
destroying U خراب کردن
destroys U خراب کردن
make havoc with U خراب کردن
disfiguring U خراب کردن
disfigures U خراب کردن
disfigured U خراب کردن
disfigure U خراب کردن
impairs U خراب کردن
to take down U خراب کردن
to mull a mull of U خراب کردن
to play the deuce with U خراب کردن
impairing U خراب کردن
to lay in ruin U خراب کردن
unbuild U خراب کردن
undo U خراب کردن
undoes U خراب کردن
demonish U خراب کردن
impair U خراب کردن
impaired U خراب کردن
to make a hash of U خراب کردن
cut up U خراب کردن
dilapidate U خراب کردن
wrack U خراب کردن
demolish U خراب کردن
demolition U خراب کردن
demolishes U خراب کردن
corrupt U خراب کردن
demolishing U خراب کردن
botched U خراب کردن
vitiating U خراب کردن
corrupted U خراب کردن
vitiate U خراب کردن
demolished U خراب کردن
marring U خراب کردن
mar U خراب کردن
vitiated U خراب کردن
corrupts U خراب کردن
vitiates U خراب کردن
corrupting U خراب کردن
demolitions U خراب کردن
botching U خراب کردن
marred U خراب کردن
muddle U خراب کردن
muddled U خراب کردن
muddles U خراب کردن
take down U خراب کردن
muddling U خراب کردن
botch U خراب کردن
overtumble U خراب کردن
pull down U خراب کردن
botches U خراب کردن
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
unlace U بند کفش و غیره را باز کردن گشودن
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
batters U خراب کردن خمیر
batter U خراب کردن خمیر
over run U خراب کردن در هم نوردیدن
side out U خراب کردن سرویس
undermines U از زیر خراب کردن
undermine U از زیر خراب کردن
undermined U از زیر خراب کردن
To spoilt things . To mess thing up . U کارها را خراب کردن
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
double foult U خراب کردن پی در پی دوسرویس
to bring to ruin U خانه خراب کردن
raze or rase U بکلی خراب کردن
to wreck U کاملا خراب کردن
to crock up U خراب کردن یاشدن
to do up U خانه خراب کردن
reservation U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
reservations U رزرو کردن صندلی یااتاق در مهمانخانه و غیره کتمان
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
unmake U بهم زدن خراب کردن
frustrate U فکر کسی را خراب کردن
frustrates U فکر کسی را خراب کردن
frustrating U فکر کسی را خراب کردن
To get damaged . To become defective . U عیب کردن ( خراب شدن )
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
hand out U خراب کردن سرویس اسکواش
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
ram U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
rammed U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
rams U سنبه زدن باذژکوب خراب کردن
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
azimuth circle U قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
corpses U لاشه
cadaver U لاشه
corpse U لاشه
bier U لاشه
carnage U لاشه ها
biers U لاشه
carcasses U لاشه
carcase U لاشه
carcases U لاشه
corse U لاشه
carcass U لاشه
carrion U لاشه
cadavers U لاشه
overwrite U و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
lay waste <idiom> U خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
quarrying U لاشه شکار
retired draft U لاشه برات
cadaverous U لاشه مانند
fieldstone U لاشه سنگ
necrophilous U لاشه دوست
bodies U لاشه جسم
quarries U لاشه شکار
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com